یک شعر تقدیم به ...

پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش

  
شب از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریه های آخر من

  
اسمت ببخش به لب هام بی تو خالیه نفس هام
خط بکش رو باور من زیر سایه بونه دستام

  
خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش

  
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش

نظرات 1 + ارسال نظر
someone سه‌شنبه 1 خرداد 1386 ساعت 12:51 http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام
قشنگ بود
موفق باشی دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد