توتیای خاکستری

 

سایه عشق ترا اگر خاکستری هم باشد توتیای چشمانم می کنم.

تولدت مبارک

 

سلام علیرضا! 

 

 

از سالگرد وبلاگمون حدود 5 سالی می گذره و چند روز پیش یعنی 19 اردیبهشت وارد 5 سالگی شد. می دونی من احساس می کنم این فرزند مشترک تو و منه اما با این تفاوت که حضانت و نگهداری او به عهده منه. باور کن خیلی سخته. خیلی... 

 

 

رویا

غرق خیال

گاهی آنقدر غرق خیالت می شوم که فراموش می کنم عمری از من 

 

 رفته است و تصویر تو در ذهن من همچنان جوان ست. 

 

 

رویا

گله ها

 

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را  

تا زودتر از واقعه گویم گله ها را  

 

 

 

براستی اگر می شد آنقدر دوید تا فاصله زودتر طی بشدند و آدمی با اون کسی که دوستش داره زودتر از موقع حرف دلشو بزنه!!! اما حیف همیشه زمانی می تونی بگی که چندین برابر فاصله ها طی شده و گفتن گله ها دیگه ثمری نداره!

دیگر خسته شده ام

دیگر خسته شده ام

نمی دانم نشانی ترا از که بگیرم!


تو خود بگو محل اقامت تو کجاست؟!!





رویا


سراغت را از که بگیرم؟!

 

برای علیرضا! 

 

نمی دانم سراغت را از که بگیرم که راست بگوید.  

  

 

 

رویا

عین دیوانگی

 

سلام  

 

هنوز به یادت هستم. چیزی از آن علاقه و عشق کم نشده که بیشتر شده. این عین دیوانگی مگه نه!! مهم نیست تو هم مثل کودکان و آدمهای ساده لوح این زمین مرا دیوانه خطاب کن. راستی علیرضا دیشب خواب عجیب دیگری دیدم که در ادامه خواب شب قبل بود نمی دانم چرا یک خواب با دو عنوان به خوابم آمد. هر چه تلاش کردم تعبیرش کنم نشد که نشد... البته حدسیاتم را سنجیدم اما نمی دانم چرا همه اشبه خودم نهیب می زنم که این فکری که تو سرته درسته؟!! 

شاید هم غلط باشه.. خدایا پس تو چرا سکوت کرده ای و لگام این زندگی رو به دستم خودم دادی؟!! خدا جون منو تو این وادی بی خبری و در این حیران و سرگردانی تنها نگذار...  

 

شب خیلی دیر خوابیدم. همه اش از این پهلو به اون پهلو شدم ... خیلی اذیت شدم آرزو کردم منم برم پیش خدا... کاش این آرزوهای کودکانه امان زودتر به دست خدا می رسید... 

 

نمی دونم چی بگم دارم هزیون می گک دست خودم نیست ... 

 

تقصیر توست که دنیا را به همه چیز ترجیح دادی و من... 

 

 

انتظار کار همیشگی منه .. انتظار هم هر روز انتظار منو میکشه آخه آدم خام گیرش نیومده.. 

 

 

 

رویا