حسود

به رسم قدیمی ها

برایت اسپند دود کردم

چشمان حسودان کور باد.

شاید این حسود منم و بی خبرم.



رویا


فردای قیامت

چقدر بر من تلخ و زهرآلود  می گذرد

از تو می گویم

با تو می نویسم

برای تو می خوانم

اما دریغ

دریغ که بی معرفتها

گذری بر این کلبه نمی کنند.

ترا به فردای قیامت واگذارت می کنم ...




رویا