فردای قیامت

چقدر بر من تلخ و زهرآلود  می گذرد

از تو می گویم

با تو می نویسم

برای تو می خوانم

اما دریغ

دریغ که بی معرفتها

گذری بر این کلبه نمی کنند.

ترا به فردای قیامت واگذارت می کنم ...




رویا


نظرات 2 + ارسال نظر
پرنده مهاجر جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 22:08 http://yelqa.blogsky.com

... .

علی دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:54

وای چه بی انصاف
خدائیش راس میگید؟ یعنی یه علیرضایی بوده و حالا گذاشته رفته؟
همیشه فک می کردم مردها این کارو نمی کنن
خودم بعد از ماجرای رفتن ستاره فک می کردم فقط دختران که میرن
هر چند مجبور شد بره
البته با چشم خیس و قلب تیکه تیکه رفت
به زور باباش ... بی خیال
ولی من عشق پاک شما رو ستایش می کنم
نمی دونم اینایی که میذارن بی دلیل میرن، هیچ فک کردن که چه موقعیت لذت بخشی رو از دست دادن
اصلا کاری به هیچیش ندارما. اصلا فرض کنید طرف مقابل کوره ، یا کره یا ... ولی اگر عشق داشته باشه کافیه. بخدا دلم لک زده واسه عشق بازی
یادم نمیره که چقد مزه میداد حرف زدنامون
وقتی پشت تلفن صدای همو می شنیدیم، همه از رنگ صورتمون می فهمیدن که داریم با معشوقمون صحبت می کنیم.
هیچ وقت ضربان قلبمو فراموش نمی کنم
چقدر اضطرابهای شیرینی بود
من و ستاره هیچ وقت همدیگرو ندیدیم و هیچ وقت دنبال لمس همدیگه نبودیم
واقعا پاک بود عشقمون و از این بابت به خودم می بالم
حالا اون دیگه ازدواج کرده و من موظفم خوشب ختیشو از خدا بخوام
حالا شما رویا خانوم غصه نخور . درکت می کنم و می فهمم چی می کشی
منو شریک غمت بدون
همینطوری برخورد کردم با وبلاگتون. ببخش که مزاحم شدم . دست خودم نبود یه مرتبه دیدم یکی شبیه به من پیدا شده. اگ خواستید بیشتر واسم بگید تا راحت شید
من وبلاگ ندارم فقط ایمیل دارم. خوش باشی

دوست خوبم
از اینکه به کلبه کوچک ما سرزدی و صدایی جز صدای بغض آلود زنی نشنیدی ممنونم.


رویا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد