پائیر که می رسد


سلام به همه خوبان


ایستاده ام اما بدون تو

حتی بدون حضورت

آنچنان که بید در برابر باد


تنها شده ای

تازه شدی مثل من

اما

حالت کجا مثل من بود.


پائیز که می رسد

دوباره غصه ها و دردها را تازه گی می بخشد

انگار وظیفه اش را خوب می داند. 


هر ساله شمعی برایت روشن می کنم

بیاد تمام پائیزهایی که با تنهایی تلخ کنار آمدم.


آخ چه درد سوخته ایست در سینه ام

تمام ترا تقاص پس داده ام...



رویا