دل

"دل"  

تنها جایی که حراج شده است این روزها .... دیگر قیمتی ندارد. مفت ببر!

اسفند و من و تو

"اسفند رو به پایان است  و ...

وقت کوچ کردن به فروردین و ...

وقت بخشیدن و صاف کردن دل ...

پس مرا ببخش اگر؛

با نگاهی

با صدایی

با زبانی

بر دلت ترکی انداخته ام ..."





رویا

عشق و فداکاری

ما آدمها دو دسته ایم:

1- آدمهایی که به خاطر عشقشون، حاضرند همه چیز رو فدا کنند.


2- آدمهایی که به خاطر بدست آوردن هر چیزی حاضرند عشقشون رو فدا کنند.



راستی شما جز کدوم دسته اید؟

خیال سربی رنگ

دستم زیر چانه ام بود و به در خیره شدم. باز هم انتظار کذایی که عمری از من می گیرند.  

راستی! اگر به سراغم آمدی می دانی از کدام در باید بیایی؟!! 

 

ناگهان دستم از زیر چانه افتاد و فکر متمرکز شده مرا که تازه آبستن تو بود، به خیال سربی رنگ تبدیل کرد.  

 

رویا

هنر خدا

سلام علیرضا 

 

امروز خیلی یادت کردم. خدا رو شکر می کنم که در کنار عشقت ساده و صمیمانه زندگی می کنی. مهم نیست از من سراغ نمی گیری. و حتی مهم نیست لحظه ای یاد من باشی. مهم اینست که هستی و زنده هستی این تمام هنر خداست که به من هدیه داده است. 

 

 

 

رویا

تولدت مبارک

 

سلام علیرضا! 

 

 

از سالگرد وبلاگمون حدود 5 سالی می گذره و چند روز پیش یعنی 19 اردیبهشت وارد 5 سالگی شد. می دونی من احساس می کنم این فرزند مشترک تو و منه اما با این تفاوت که حضانت و نگهداری او به عهده منه. باور کن خیلی سخته. خیلی... 

 

 

رویا

گله ها

 

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را  

تا زودتر از واقعه گویم گله ها را  

 

 

 

براستی اگر می شد آنقدر دوید تا فاصله زودتر طی بشدند و آدمی با اون کسی که دوستش داره زودتر از موقع حرف دلشو بزنه!!! اما حیف همیشه زمانی می تونی بگی که چندین برابر فاصله ها طی شده و گفتن گله ها دیگه ثمری نداره!

عین دیوانگی

 

سلام  

 

هنوز به یادت هستم. چیزی از آن علاقه و عشق کم نشده که بیشتر شده. این عین دیوانگی مگه نه!! مهم نیست تو هم مثل کودکان و آدمهای ساده لوح این زمین مرا دیوانه خطاب کن. راستی علیرضا دیشب خواب عجیب دیگری دیدم که در ادامه خواب شب قبل بود نمی دانم چرا یک خواب با دو عنوان به خوابم آمد. هر چه تلاش کردم تعبیرش کنم نشد که نشد... البته حدسیاتم را سنجیدم اما نمی دانم چرا همه اشبه خودم نهیب می زنم که این فکری که تو سرته درسته؟!! 

شاید هم غلط باشه.. خدایا پس تو چرا سکوت کرده ای و لگام این زندگی رو به دستم خودم دادی؟!! خدا جون منو تو این وادی بی خبری و در این حیران و سرگردانی تنها نگذار...  

 

شب خیلی دیر خوابیدم. همه اش از این پهلو به اون پهلو شدم ... خیلی اذیت شدم آرزو کردم منم برم پیش خدا... کاش این آرزوهای کودکانه امان زودتر به دست خدا می رسید... 

 

نمی دونم چی بگم دارم هزیون می گک دست خودم نیست ... 

 

تقصیر توست که دنیا را به همه چیز ترجیح دادی و من... 

 

 

انتظار کار همیشگی منه .. انتظار هم هر روز انتظار منو میکشه آخه آدم خام گیرش نیومده.. 

 

 

 

رویا