پیش از تو ...
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرات دریا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهره ی دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته آن خاک بی بهار
حتی علف اجازه ی زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانه ی بهار
بی تو ولی زمینه ی پیدا شدن نداشت
دل ها اگر چه صاف بود ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت...
سلمان هراتی