تو نیمه راه یک سفر مثل یه خوابه بی خبر
نشستی در خیال من دنیا برام شد یک نفر
دست من و تو که نبود دست خدا هم که نبود
مهمون ناخونده اومد این عشقه که خودش اومد
یه وقت دیدم که واسه من عادت تویی خدا تویی
هرجا می رم همسفر و همراه باوفا تویی
می نویسم خاطراتی تابماندیادگاری
گرنباشم روزگاری این بماندیادگاری
سلام
قشنگ و عاشقانه بود ..
من لینکتون را در صفحم اضافه کردم
به روز هستم
موفق باشید