برای رویا

 

شیروانی سرخ عشق را که نساختیم بادگیر احساست نیز قد علم نکرد لااقل

بیا برای دوپرنده ای که در رویاهایمان جدا افتاده اند آشیانه ای نقاشی کنیم قول

 میدهم برایشان شعر تازه ای بگویم قاب گرفته در رویای مشترکمان و نصب

شده بر طرح آشیانه ای که باید سهم ما می شد . بی انصافی تو بود که پرنده

ها جدا ماندند بی انصافی تو بود که نخواستی برای شب های بارانی و بی چتر

 دنبال سقفی باشی و لجبازی من که نخواستم هیچ کس جز تو بنای خانه

عشقم باشد!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد