یک کلام

 

زندگی را دوست دارم به شرط آنکه : (ز) آن زندان نباشد (ن) آن ندامت
نباشد (د) آن درماندگی نباشد (گ) آن گورستان نباشد (ی) آن یاس نباشد
دوستی یک حادثه و جدایی قانون است. بیا حادثه آفرین و قانون شکن باشیم
نگو بار گران بودیم و رفتیم. نگو نامهربون بودیمو رفتیم آخه اینها دلیل
محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم
•      برای هزارمین بار پرسید: تا حالا شده من دلت رو بشکنم؟ منم برای
هزارمین بار به دروغ گفتم : نه ! هیچوقت ... تا مبادا دلش بشکنه
•      کاش می دانستی انتظار دیدنت چه مجازاتی است... شاید دیگر چشم
براهم نمی گذاشتی
•      غروب شد، خورشید رفت آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت ناگهان
ستاره چشمک زد آفتابگردان سرش را پائین انداخت... گل ها هرگز خیانت نمی
کنند.
•       آنگاهکه بادستانت واژه عشق را برقلبم نوشتی سواد نداشتم ، اما
به دستنانت اعتماد داشتم. حال سواد دارم اما دیگر به چشمان خود اعتماد
ندارم.
•      عشق مثل آب می مونه می تونی توی دستات قایمش کنی اما آخرش
دستاتو باز می کنی می بینی نیست. قطره قطره چکه می کنه و بدون اینکه
بفهمی می بینی دستت پر از خاطره هاست.

عشق
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است. از استاد هندسه پرسیدند
عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد. از استاد تاریخ
پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان. از استاد زبان پرسیدند
عشق چیست؟ گفت:همپای love است . از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟
گفت : محبت الهیات است . از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق
تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد. از استاد ریاضی پرسیدند عشق
چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که پایان ندارد.

ای کاش جمله زیبای دوستت دارم
بی هیچ غرضی بر زبان ها جاری بود!

ای کاش از گفتن دوستت دارم،
از ترس سوءتفاهم ها و غلط اندیشی ها باز نمی ایستادیم،

ای کاش محبت را بی هیچ چشمداشتی
حتی چشم داشت محبت،
به او که دوستش داریم هدیه میدادیم

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مرد یخی شنبه 2 تیر 1386 ساعت 10:04 http://nightlight.blogsky.com

لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد
------------
و من اینجا به امید لحظه های بازگشت تو را به تماشا نشسته ام؛فوق العاده بود؛تبریک می گم،اگه شما هم بخواین خوشحال می شم دل نوشته هاتون رو تو وبلاگم بزنم.
دلتون شاد

امضا:مرد یخی

مهم نیست یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 19:54

قشنگ بودچند تا مطلب دانلود کردم

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد