عین دیوانگی

 

سلام  

 

هنوز به یادت هستم. چیزی از آن علاقه و عشق کم نشده که بیشتر شده. این عین دیوانگی مگه نه!! مهم نیست تو هم مثل کودکان و آدمهای ساده لوح این زمین مرا دیوانه خطاب کن. راستی علیرضا دیشب خواب عجیب دیگری دیدم که در ادامه خواب شب قبل بود نمی دانم چرا یک خواب با دو عنوان به خوابم آمد. هر چه تلاش کردم تعبیرش کنم نشد که نشد... البته حدسیاتم را سنجیدم اما نمی دانم چرا همه اشبه خودم نهیب می زنم که این فکری که تو سرته درسته؟!! 

شاید هم غلط باشه.. خدایا پس تو چرا سکوت کرده ای و لگام این زندگی رو به دستم خودم دادی؟!! خدا جون منو تو این وادی بی خبری و در این حیران و سرگردانی تنها نگذار...  

 

شب خیلی دیر خوابیدم. همه اش از این پهلو به اون پهلو شدم ... خیلی اذیت شدم آرزو کردم منم برم پیش خدا... کاش این آرزوهای کودکانه امان زودتر به دست خدا می رسید... 

 

نمی دونم چی بگم دارم هزیون می گک دست خودم نیست ... 

 

تقصیر توست که دنیا را به همه چیز ترجیح دادی و من... 

 

 

انتظار کار همیشگی منه .. انتظار هم هر روز انتظار منو میکشه آخه آدم خام گیرش نیومده.. 

 

 

 

رویا

نظرات 1 + ارسال نظر
Mohammad شنبه 10 تیر 1391 ساعت 23:00

salam roya..
behet tabrik migamm
shayad begii chera??
man migam bekhatere eshghe baket
omidvaram beresi be mashoghet

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد