تو

 

دل رسوای تو. من رسوای دل...

--------------------------------------- 

از من نپرس که منتظرت بوده ام یا نه از پنجره بپرس که ازطلوع تا غروب میهمانش بوده ام از باغچه بپرس از نرگس ها ومریم ها که از بی مهری ام خشک شده اند...

 

-------------------------------------

من هم در انتظار در زدنت خواهم بود...

 

رویا

یک کلام

 
گاهی که دلم
به اندازهء تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست
از دل هر کوه کوره راهی می گذرد
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد
از چهل فصل دست کم یکی که بهار است
مـــ-ن هنــوز تورا دارم
 
گر تا قیامت هم نیایی ! چشم انتظارت می نشینم !
 

یک کلام

هیچ رابطه ی انسانی وجود دیگری را به تملک خود در نمی آورد.
 
در دوستی یا عشق,هر دو نفر در کنار هم دستهای خود را برای یافتن
 
چیزی که
 
یک دست به تنهایی قادر به یافتن آن نیست دراز می کنند!

چه زود...

حرفهای ما هنوز ناتمام

تا  نگاه میکنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه
عزیمت تو ناگزیر میشود
آه ای دریغ و درد
ناگهان چقدر زود دیر
میشود...

برای علیرضا

 

 

اگر در کهکشانی دور دلی لحظه ای به یاد من باشد،

 قلب من تا ابد برای او می تپد پر شور...

 

رویا

 

برای رویا

دلم برای کسی تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد

دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است

دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است

دلم برای کسی تنگ است که محرم اصرار است

دلم برای کسی تنگ است که راهنمایی زندگیست

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند

دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست

دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگیهایم است

دلم برای کسی تنگ است .............

شعر یکی از خوانندگان مورد علاقه من

تقدیم به بهترین

 

قرن ما شاعر اگر داشت، هوا بهتر بود
خار هم کمتر نبود از گل، بسا گل تر بود
قرن ما شاعر اگر داشت که کبوتر با کبوتر باز با باز، نبود شعار پرواز
وای بر ما که تصور کردیم عشق را باید کشت
در چنین قرنی که دانش حاکم است
عشق را از صحنه دور انداختن دیوانگی است، درماندگی است، شرمندگی است
قرن، قرن آتش نیست
قرن یک هوای تازه است
فکرها را شست و شویی لازم است
گم شدیم گر در میان خویشتن، جست و جویی لازم است
نازنین ها از
سیاهی تا سفیدی
را سفر باید کنیم ...

برای علیرضا

 

علیرضا!

 

گاهی اوقات به دلت سر بزن...

 

منتظر شما...