یک کلام

 

 

همیشه نگاهی رو باور کن که

 وقتی از آن دور شدی در انتظارت بماند...

 ------------------------------------------- 

با عشق زمان فراموش می شود با زمان هم عشق...

 

برای علیرضا

 

 

من که نیستم خسته از دیدار تو               خسته ام از بازی گردون تو

 

همیشه دوستت دارم...

 

 

 

برای رویا

 

شیروانی سرخ عشق را که نساختیم بادگیر احساست نیز قد علم نکرد لااقل

بیا برای دوپرنده ای که در رویاهایمان جدا افتاده اند آشیانه ای نقاشی کنیم قول

 میدهم برایشان شعر تازه ای بگویم قاب گرفته در رویای مشترکمان و نصب

شده بر طرح آشیانه ای که باید سهم ما می شد . بی انصافی تو بود که پرنده

ها جدا ماندند بی انصافی تو بود که نخواستی برای شب های بارانی و بی چتر

 دنبال سقفی باشی و لجبازی من که نخواستم هیچ کس جز تو بنای خانه

عشقم باشد!

 

یک کلام

 

 

تو آن آبی که بیشقراولان به کبوتران می دهند پیش از سر بریدنشان...

 

 

 

MY LOVE

 

Words alone will never be able to express the depth of my love for you .


Hand to hand and heart to heart my love for you shall never part . 

 

 

 

I am wating, that when you love me....

Roya

از طرف ...

 

تو نیمه راه یک سفر مثل یه خوابه بی خبر
نشستی در خیال من دنیا برام شد یک نفر
دست من و تو که نبود دست خدا هم که نبود
مهمون ناخونده اومد این عشقه که خودش اومد
یه وقت دیدم که واسه من عادت تویی خدا تویی
هرجا می رم همسفر و همراه باوفا تویی


می نویسم خاطراتی تابماندیادگاری
گرنباشم روزگاری این بماندیادگاری


خدایا مرا بی یار مگذار
ستم به کن اما تار مگذار
بگیر از من فروغ دیده ام را
ولی در حسرت دیدار مگذار !

یک بوسه

 

بوسه آغازی برای ما شدن

لحظه ای , با دلبری تنها شدن

بوسه آتش می زند بر جسم و جان

بوسه یعنی عشق من , با من بمان

 طعم شیرین عسل از بوسه است

پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است

                                            

بیایم که همدیگر را دوست بداریم

تا شقایق هست زندگی باید کرد!

 

ای کاش...

 

کاش در دهکده عشق فراوانی بود ...توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم ...مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب...روی شفافترین خاطره مهمانی بود

کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد...قرض می دادبه ما هر چه پریشانی بود

کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم...رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهام است...کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود

چقدر شعر نوشتیم برای باران...غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاش اسم همه دخترکان اینجا...نام گل های پر از شبنم ایرانی بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر...غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

کاش دنیای دل ما شبی از شبها...غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم...راز این شعر همین مصرع پایانی بود...